ناکارآمدی خطرناک تر از کرونا
زندگی دچار تعلیق شده است ، یک خرید ساده، انجام معمولی کار اداری و بانکی، پیاده روی و… نیاز به شجاعت دارد و این شجاعت را انتخاب می کنیم چون چاره دیگری نداریم، خانه نشینی مترادف شده با یک تجربه حاد تنهایی، کابوس مرگ از طریق هجوم میلیاردها ویروس کرونا که حتی نمی توانی مشاهده شان کرد، شستشوی مدام دست و خیره شدن به آن با این پرسش بی پاسخ آیا اصلا بودن و یا هنوز هستند، پرسش های بی جواب.
انسان موجود ضعیفی است، نه تنها در برابر عظمت کهکشانها، بلکه در برابر هر آنجه کوچک و و ذره است، مثل میکروب، ویروس، تغییر سرطانی سلول و یک لخته خون کوچک، این ضعف به حیطه خودآکاهی راه می برد و به پرسش های هستی شناسانه راه می دهد، آیا ادامه زندگی به اینهمه رعایت و دغدغه می ارزد و یاد این جمله آندره مالرو می افتی زندگی ارزش ندارد و هیچ چیز هم ارزش زندگی را ندارد.
ثروت، قدرت، زیبایی، توانایی جسمانی و حتی بصیرت عمیق ذهنی در زندگی به تعلیق در آمده ارزش و اعتبارشان را از دست می دهند، اما زیستن در لحظاتی که همه ارزشها بی ارزش شده اند سخت و دشوار است، بیماری که کنترل شود ما تغییر خواهیم کرد حتی با وجود فراموش کردن دهشتناکی لحظات تعلیق.
گروهی باز به زندگی خوشباشانه پناه می برند تا فراموش کنند واندکی هم با این پرسش ها تا آخر عمر گلاویز می شوند شاید جوابی برای بی اعتباری همه آنچه مهم می دانستیم بیابند. کرونا ما را تغییر می دهد، در کدام جهت، نمی دانم، هیچوقت مثل زندگی در تعلیق فرصت اندیشیدن نمی یابیم، و باید فرصت را از دست ندهیم.
از طرف دیگر ما امروز با حجم بزرگی از ناکارآمدی و هرج و مرج برهنه روبرو شدیم، آیا با این ضعف که از ویروس خطرناک تر است مبارزه می کنیم و خود را قویی و نیرومند می سازیم یا بیشتر غرق زندگی آشفته و بی سر و سامان می شویم که در آن هر بحرانی ما را وارد حیات معلق و تهی می کند که خود جهنم است، باز در این مورد می نویسم.